یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

حضرت آیت الله مظاهری در درس اخلاق خویش در آستانه مبعث حضرت رسول اکرم (ص) تصریح کردند: هدایت و رستگاری تنها در پرتو تمسک به قرآن و اهل بیت (ع) امکان پذیر است.

به گزارش سرویس استان های مرکز خبر حوزه، مشروح بیانات معظم له بدین شرح است؛

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ يَفْقَهُوا قَوْلي‏»

*هدف از بعثت

مقدمات بعثت در غار حرا فراهم شد. امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌عليه» در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: غار حرا مهبط ملائکه و محل رفت و آمد آنان بود و ما آنها را می‌دیدیم. پیغمبر اکرم«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»به من می¬فرمود:

«إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى - آنچه می‌بینم می‌بینی و آنچه می‌شنوم، می‌شنوی‏»[1]

لذا غار حرا مهبط وحی بوده و ملائکۀ مقرّب خدا قبل از بعثت در آن غار رفت و آمد داشته و پيام‌هايي را منتقل مي‌کرده‌اند تا اينکه مقتضی شد پیغمبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»به رسالت مبعوث شوند.

 آیات اول سورۀ علق نازل شد که خلاصۀ قرآن کريم است و در ادبیّات به آن «براعت استهلال» (2)می‌گویند. يعني فشردۀ همۀ قرآن در همان چند آيه وجود دارد.

«بِسْمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمنِ‌الرَّحيم اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأكْرَمُ، الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ»

قرآن که یک کتاب تربیتی و آموزشی است، با این چند آیه، برنامۀ تربیتی و پرورشی پیامبر اکرم«صلّي‌الله عليه وآله وسلّم» را تا روز قیامت تعیین فرموده است. بر اساس این آیات شریف، پیامبر خاتم«صلّي‌الله عليه وآله وسلّم»، معلّم آموزشی و پرورشی بشریّت است. آن نبیّ‌ گرامی«صلّي‌الله عليه وآله وسلّم»، فرستاده شده تا با تبیین قرآن کریم، انسان‌ها را تربیت کند و آنان را به مقام آدمیّت برساند. تهذیب نفس را به بندگان آموزش دهد و آنان را به دو بال علم و عمل مجهّز نماید تا بتوانند پرواز کنند.

«هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»[3]

قرآن کريم آمده است تا درخت رذالت را از دل‌ها برکَند و درخت فضیلت به جای آن غرس و بارور کند، به گونه‌اي که دل انسان شجرۀ طیبۀ قرآن بشود و از میوه‌اش، هم خود استفاده کند و هم دیگران.

 *دستورالعملی ارزنده برای آغاز رسالت

پیامبر گرامی«صلّي‌الله عليه وآله وسلّم»  پس از مبعوث شدن به رسالت، از غار حرا به خانه بازگشتند. باري سنگين بر دوش آن رسول گرامی«صلّي‌الله عليه وآله وسلّم»  آمده بود: «إِنَّا سَنُلْقي‏ عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلاً»، جبرئيل نازل شد و‌ آيات اوّل سورۀ مزّمّل را آورد.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم، يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً، نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَليلاً، أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً، إِنَّا سَنُلْقي‏ عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلاً، إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً، إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَويلاً، وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتيلاً، رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكيلاً، وَ اصْبِرْ عَلي ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَميلاً»

در حقيقت يک دستورالعمل دوازده‌گانه که بهترين ابزار کار براي تحمّل آن بار سنگين بود، بر پیامبر اکرم  نازل شد. مفاد دستورالعمل عبارتند از: اوّل: شب‌زنده‌داري؛ دوّم: نماز شب؛ سوّم: تمسّک به قرآن؛ چهارم: اراده؛ پنجم: قاطعيّت در گفتار؛ ششم: فعّاليّت مدام؛ هفتم: ذکر مدام؛ هشتم و نهم: دعا و انقطاع الی الله؛ دهم: توکّل؛ يازدهم: صبر؛ دوازدهم: سعۀ صدر؛ 

در واقع خدای سبحان با ابلاغ اين دستورالعمل، برنامۀ رسالت پیامبر«صلّي‌الله عليه وآله وسلّم» را تدوین فرموده است. برنامۀ جامعی که نقشي اساسي و حسّاس، در امر رسالت براي پيامبر«صلّي‌الله عليه وآله وسلّم» ايفا کرد. پیامبر اکرم با استفاده از این دستورالعمل، فعّالیّت تبلیغی و رسالت خویش را آغاز نمودند و پس از تحمّل شدايد و پشت سر ‌نهادن موانع فراوان و فشارهاي كفّار، توانستند در مدّت كوتاهي جامعۀ عرب جاهلی را دگرگون سازند و با یک انقلاب دفعی، افرادی مهذّب و باتقوا تربیت نمایند.

 *ترويج ولايت

ترويج ولايت، از اوايل بعثت تا آخرين روز حيات شريف پيامبر گرامي، جزو برنامه‌هاي ثابت ايشان بود و بر آن تأکيد داشتند. دعوت آن حضرت در ابتدا به صورت پنهاني بود و پس از سه سال از آغاز بعثت، دستور آمد که:«وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ»[4]

به همين منظور، پيامبر اکرم«صلّي‌الله عليه وآله وسلّم»، از علي«سلام‌الله‌عليه» که آن روز سيزده سال بيش‌تر نداشت، خواستند تا طعامي آماده كند و فرزندان عبدالمطّلب را جمع کند تا با آنان سخن بگويد و آن چه از طرف خداوند، فرمان گرفته، به آنان برساند. حضرت علي نيز درخواست پيامبر را اجابت کرد و حدود چهل نفر از فرزندان عبد المطلب را دعوت کرد. پس از آن که همگي غذا خوردند، پيامبراکرم فرمودند: من خير دنيا و آخرت را براي شما آورده‌ام و خداي متعال به من فرمان داده كه شما را به آن فرا بخوانم. پس كدامتان مرا بر اين امر، ياري مي‌دهد تا برادر و وصي و جانشين من در ميان شما باشد؟

هيچ کس پاسخ مثبت نداد جز علي. پس پيامبر فرمود: اين، برادر و وصي و جانشينم در ميان شماست. پس گوش به فرمان و مطيعش باشيد.[5] در بعضي از نقل‌ها آمده است که پيامبر  تقاضاي خود را سه بار تکرار کرد، امّا در هر بار فقط علي بود که پاسخ مثبت داد.[6]

عقل، درايت، تقوا و امانت‌داري پيامبر گرامي، براي ايشان در بين اهل مکّه وجاهت خاصّي ايجاد کرده بود و همه آن حضرت را قبول داشتند و به درست کاري و صداقت ايشان اقرار مي‌کردند. لذا در جلسۀ سران قريش پس از گرفتن اقرار و اعتراف مجدّد از آنان، نبوت خويش را اظهار کرده و فرمودند: ای مردم! من از طرف خدا مبعوث به رسالت هستم و شعارم هم «لا‌اله‌الاالله» است؛ پشت پا زدن به بت، پشت پا زدن به غیر از خدا و رو آوردن به توحید عبادی و افعالی، اعتقاد به اينکه معبودی جز خدا و  مؤثری جز او  در جهان نیست. سپس فرمودند: اي مردم اگر می¬خواهید آقای دنیا و آخرت بشوید، بگوييد: «لااله‌الاالله».

پس از آن و در همان جلسه، راه اکمال دين را به آنان نشان دادند و در مقابل چهل نفر از سران قريش، اميرالمؤمنين علي«سلام‌الله‌عليه» را به عنوان خليفه و امام بعد از خودشان معرفي کردند.

ترويج و معرفي ولايت توسط پيامبر اکرم«صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» منحصر به آن جلسه نبود و با وجود همۀ مشکلات و سختي‌هاي بيست و سه سال رسالت، در کنار ترویج قرآن، در هر فرصتی به ترویج ولایت مي‌پرداختند. روايت ثقلين را به صورت مکرّر و به اشکال گوناگون بيان مي‌فرمودند و تأکيد مي‌کردند که سعادت دنيا و آخرت در پرتو شهادت به وحدانيّت خدا، نبوّت خودشان و ولايت اميرامؤمنين و نيز تمسّک به قرآن و عترت به صورت توأمان حاصل مي‌گردد.

از آخرين مواردي که پيامبراکرم حديث ثقلين را فرمودند، روزهاي آخر حيات مبارک ايشان بود که با وجود شدت بيماري، به مسجد آمدند و چون قادر به ايستادن نبودند، نشسته نماز خواندند و مأمومین ایستاده اقتدا کردند. بعد هم برای اینکه مردم را مهیّا کنند، روی پلۀ اول منبر نشستند و فرمودند: ای مردم من با این بيماري به مسجد آمدم و این نماز مختص به من است و کسی حق ندارد نشسته نماز بخواند و مأمومين ايستاده به او اقتدا کنند. سپس فرمودند: من چطور پیغمبري بودم؟ همه گریه و زاری کردند و گفتند: رسول الله! ما بیچاره و بدبخت بودیم و شما ما را آقا کردید. فرمودند: اگر چنین است، با شما یک حرف دارم، همان که همیشه گفته‌ام:

إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ كَهَاتَيْنِ‌ ـ وَ جَمَعَ بَيْنَ مُسَبِّحَتَيْهِ ـ وَ لَا أَقُولُ كَهَاتَيْنِ ـ وَ جَمَعَ بَيْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى ـ فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا [7]

من همانا دو چيز در ميان شما مي‌گذارم كه پس از من هرگز گمراه نشويد، مادامى كه به آن دو چنگ زنيد: كتاب خدا، و عترتم كه اهل بيت و خاندان من‌اند؛ زيرا خداى لطيف و آگاه به من سفارش كرده كه آن دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند، مانند اين دو انگشت (كه با هم برابرند) و دو انگشت سبابه خود را به هم چسباند و نمي‌گويم مانند اين دو انگشت ـ و انگشت سبابه و وسطى را به هم چسباند ـ تا يكى بر ديگرى پيش باشد و جلو افتد. پس به هر دوى اين‌ها چنگ زنيد تا نلغزيد و گمراه نشويد، و بر ايشان جلو نيفتيد كه گمراه مي‌شويد.

در کتب معتبر شيعه و سنّي آمده است که پيامبر گرامي پس از اين خطبه که در آن خبر رحلت خود را نيز به مردم داده بودند، به منزل رفتند. برخي از نزديکان و اصحاب، دور ايشان جمع شده بودند. پيامبر اکرم وقتي ديدند اين افراد جمع شده‌اند، فرمودند: قلم و دوات بياوريد تا مطلبي براي شما بنويسم که پس از من هرگز گمراه نشويد.[8] و قصد داشتند براي جلوگيري از اختلاف و گمراهي امّت، حديث ثقلين را براي آنان بنويسند.

پيامبر گرامي در طول عمرشان چيزي ننوشتند، حتّي قرآن را اميرالمؤمنين و ديگران مي‌نوشتند.

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسأله‌آموز صد مدرّس شد

بنا بود پيامبر نه بخواند و نه بنويسد، و الا اگر مي‌خواست بنويسد، بدون شک مي‌توانست. امّا در اين مورد خاص به جهت اهميّت فوق‌العادّه‌ي آن، مي‌فرمايند: براي شما بنويسم.

به هر حال، وقتي پيامبر اکرم چنين درخواستي کردند، عده‌اي از اطرافيان، مانع اين کار شدند و گفتند: درد بر پيامبر غالب شده و قرآن براي شما کافي است.[9] يا گفتند: پيامبر نعوذ بالله هذيان مي‌گويد.[10] که همين سخنان موجب بروز اختلاف ميان اطرافيان شد و پيامبر گرامي نيز به آنان دستور دادند از آن جا خارج شوند و همگي به جز اهل بيت خارج شدند و پس از آن نيز پيامبر از دنيا رحلت فرمودند.

*هدايت و رستگاري، در پرتو تمسّک به قرآن و عترت

مطلبي که باید همۀ ما توجه داشته باشیم، این است که اگر بخواهیم یک شیعۀ واقعی باشیم، باید به یک دست ما قرآن و به دست دیگری عترت باشد. قرآن بدون عترت و ولايت بدون قرآن، ضلالت است.

من بارها گفته‌ام و اکنون نيز مي‌گویم که الحمدلله جامعۀ ما از نظر اعتقاد به مباني ديني و مذهبي، در سطح مطلوبي قرار دارد. از نظر اقرار زباني و شعار تشيّع نيز در وضعيّت مطلوبي قرار داريم. امّا در يک مورد نقص داريم و آن عمل به دستورات قرآن و عترت است. شيعۀ واقعي کسي است که قرآن و عترت را سرمشق زندگی خويش قرار دهد و از رهنمودهاي کتاب خدا و اهل بيت«عليهم‌السّلام» تبعيّت داشته باشد.

شيعۀ حقيقي بايد با اهمیّت به نماز، اهمیّت به قانون تعاون و اهمیّت به اجتناب از گناه،تشيّع خود را اثبات کند و رفتار او علي گونه باشد. قرآن کريم مي‌فرمايد:

«إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة»[11]

پيامبر اکرم «صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» به  اميرالمؤمنين علي«سلام‌الله‌عليه» فرمودند: منظور اين آيه شيعيان تو هستند.[12] يعني شيعه کسي است که ايمان دارد و درحالی که ایمانش را اظهار می‌کند، به عقيدۀ خود عمل مي‌نمايد.

لذا از همه و مخصوصاً جوانها تقاضا دارم که به نعمت بزرگ تشیّع اهمیت بدهند. خداوند متعال این نعمت را به ما داده است و ما باید شکرش را بکنیم و شکر این نعمت این‌ است که در حالی که عقیده داریم، به این عقیده عامل باشیم.

جوانهای عزیز! قرآن کريم در بيش از ششصد مورد بر ضرورت همراهي ايمان و عمل صالح تأکيد مي‌فرمايد و ايمان تنها يا عمل صالح به تنهايي در قرآن بسيار کم است و اين ميزان تأکيد و تکرار در قرآن شريف، حاکي از اهميّت والاي اين مطلب نزد پروردگار متعال است.

  *پي‌نوشت‌ها؛

1- نهج‏البلاغة  300    فضل الوحي .....  ص : 300

2- براعت استهلال یکی از  صنایع ادبی است و به معنای برتری دیباچه کلام و نیکو آعاز کردن سخن است، یعنی خواننده با خواندن چند خط اول به دورنمایی از نوشته پی برد.

3-جمعه / 2

4- شعراء / 214

5- تفسير القمي، ج 2، ص 124

6- علل الشرائع، ج 1، ص 165

7- الکافي، ج 2، ص 415

8- الإرشاد إلی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 184؛ صحيح البخاري، ج 4، ص 1612 و ج 5، ص 2146 و ج 6، ص 2680؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 1259؛ مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 719.

9- الأمالي (للمفيد)، ص 36

10- الإرشاد إلی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 184

11- بيّنه / 7

12- المجمع البيان ج 5، ص 524

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha